مادری دارم......

مادری دارم آرام
بی پروا از سکوت آب ها
شوقش از برگ درختان افزون
نگاهش لطیف تر از انوار بهار
کلامش آفتاب ،صدایش باران..
مادری دارم که خواندن نمی دانست
ولی درس زندگی آموخت
آموخت که چگونه گل را شاد کن
عشق را بفهمم
دشت دل را خوشه خوشه پر کنم از گل شقایق
آموخت که چگونه دوست بدارم زندگی را 

آه مادر! گر بخواهم بنویسم ز تو و پاکی و مهر
باید اینکه بنویسم دو سه دیوان غزل. پس چه بهتر
سخن خویش به پایان ببرم ای همه هستی من
مادر من به حقیقت سوگند که نهال عشق تو را
در زمین دل خود کاشته ام. مادرم دیرزمانی است
که من " دوستت داشته ام". 

"تقدیم به مقام مادر"

 

مادرعزیزم: تو ای یارم......تو ای مونس غم خوارم.....به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم

 

به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست... کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست!

ای بهتر از همه ی کلمات....

 

 

 

آ دمها ... :

... وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان

 هدیه بخرند ولی پول ندارند .

... وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ،

 ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند.

... وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛

وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !


شب است و مادرم خواب است ومن به چهره زیبایش خیره ام می اندیشم زیباترین و دوست داشتنی ترین موجود در زمین است.

دوستت دارم.

هزاران بوسه های  من یک ارزن از زحماتش را جبران نمی کند.

اعتراف می کنم که عاشقتم همیشه و همه جا وهمه وقت .... هر چند که نیستی در کنارم.

 

مادر را نه میتوان تکرار کرد و نه تکراری.........

ب سلامتی تمام مادر ها.......

 

 

مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که

تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد

و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،

مادرم تو را عاشقانه دوست دارم

و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم...

مادر تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...

هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…

مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم...

وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود..

خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست...

تو مامن وسرپناه من هستی...

که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی...

من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم...

و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم...

شاید من یاغی وسرکش باشم...

اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است...

من منتظر لبخند درخشان وپرغرور تو هستم،مادر...

لبخندی که هر گره ای را باز می کند....

برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متا سفم...

اما بعد از طوفان های کوچک...

این آرامش است که پا برجا خواهد ماند...

مادر تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...

 

 

مادر، دوست دارم چون کبوتری بر پنجره قلبت بنشینم و بال فروتنی بر زمین بیفکنم. دوست دارم که زلال کلامم را از مروارید ادب و مهر پر سازم و بر دل خسته ات ببارم. دوست دارم که دست به دعا بردارم و خدا را به آیات خودش بخوانم که «پروردگار من، پدر و مادرم را مورد لطف خود قرار ده، چنان که آنان در کودکی مرا پروراندند.»

 

 

قربون صدقه اش بروید....باهاش مدارا کنید....برایش مادری کنید...

 

گاهی هم برای مادر مادری کنید....